جشن یلدا
ملوسک زمستونی من سلام عروسکم دیروز و پریروز بلاگفا باز نمی شد و من هرچی سعی می کردم بیام نمیشد. سه شب پیش یلدا بودٰ به قول تو (جشن تولد زمستون) فصل زیبای عاشقانه های زندگی من... زمستون شروع زندگی من به حساب میاد مامانی.توی این فصل خدا بابا حبیب رو به من داده بعدش دختر نباتم رو اسفند هم که سالگرد ازدواج من و بابا ییه و خلاصه این فصل قشنگ ترین روزها و سالروز های دنیاس. شب یلدا هم که ما خونه بابا منصور بودیم و کلی بهمون خوش گذشت اولش که از صبح مامان صبا کلی تدارک دیده بود و البته مامان شیمیا هم تمام سعی ش رو کرد که یه شب قشنگ و به یاد موندنی واسه دخمل ملوسش درست کنه. اینجا عکس های اون شب ر...
نویسنده :
مامان شیما
13:04