پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

برای دردانه ام پارمیس

اولین برف نازدونه

1394/4/25 13:02
نویسنده : مامان شیما
90 بازدید
اشتراک گذاری
سلام دونه سفید بختی من

 امروز صبح زود که بیدار شدیم روی دیوارهای خونه پوشیده بود از برف قشنگ و سفید زمستونی. مامان شیمیا هم که می دونست اگه پارمیس برف ها رو ببینه چه ذوقی میکنه حدودای ساعت هفت و نیم که کاملا آماده بودیم بریم سرکار معلوم شد که مدارس تعطیل شدن و ادارات هم با تاخیر ...

ولی قشنگ ترین صحنه دنیا بیدار شدنت بود که بغلت کردم و از پشت شیشه بیرون رو نگا کردی و با تعجب اول بیرون رو نگا کردی بعد اومدی نشستی بغلم و گفتی (بلف بالیده مامان)؟؟؟؟منم داشتم می بستمت به رگبار ماچ های آبدار که عمه لیلا زنگ زد و گفت حالا که تعطیل شده باید نهار بیاین خونه مون.هر چند ما همیشه به زحمت میندازیمشون ولی قبول کردیم.آماده که شدیم بابا حبیب که از ذوق کردن تو واسه برفا حسابی بالا و پایین می پرید ما رو برد پارک و شروع کردیم به عکس گرفتن و بازی کردن ...توی اون لحظات شیرین و قشنگ سه نفره مون انگار هیچ سرمایی تو دنیا وجود نداشت

بابا حبیب ٰپارمیس و مامان شیما امروز توی برفا خوشبخت ترین آدم های روی زمین بودن

بعدشم رفتیم خونه عمه لیلا و نهار اونجا بودیم .تو هم که دیگه هیچ وسیله ای توی خونه شون نموند که تغییر نداده باشی و من فقط از کارهات خجالت میکشم ٰراستی تا یادم نرفته بگم الان چهارمین روزیه که تصمیم گرفتیم شیشه شیرت رو کم کم بزاری کنار و خانوم بشی... از خدا میخوام خودش بهت کمک کنه که این مرحله رو با آرامش و سلامتی تمام پشت سر بزاری.شبا وقتی شیرت رو میخوای انگار توی دلم آتیش میگیره ... ولی نازدونه ی مامان اینم یکی از پله های زندگی قشنگ توه که باید محکم روش قدم بزاری و رد بشی.
 

این هم چند تا از عکس های امروزت عسلم













 


 
تاريخ : چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۲ | 18:40 | نویسنده : مامان شیما | 1 نظر
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دنیای شیرین کودکانه
25 تیر 94 13:49
خوش به حالتون که این قدر توی شهرتون برف می آد ما