عید فطر مبارک
فردا بعد از یک ماه سخت ولی شیرین و عزیز عید میشه گلم یه عید خیلی بزرگ و مبارک(عیدتو و همه ی مسلمون های دنیا مبارک باشه گلم)
.دیروز که داشتم وسایل شیشه ای رو تو روزنامه می پیچیدم(واسه اسباب کشی) دیدم اومدی کنارم نشستی و گفتی: مامان شیمیا دالی چکال میکنی؟ منم گفتم دارم ظرف ها رو میزارم تو روزنامه که نشکنه... دوباره پرسیدی : بلای چی؟ منم گفتم :چون می خوایم ببریم بزاریم تو خونه ی دور دورمون( راستی اینو بگم که پارمیس به خونه ی جدید میگه خونه ی دوره دور) بعدشم آروم بلند شدی رفتی و دو سه دقیقه بعد دیدم چند تا از ظرف های کوچولوی خودتو آوردی و گفتی: خب منم ظلفامو میزارم تو روزنامه که نشکنه ببریم خونه ی دور دورمون بزاریم
و مامان شیمیا...
اینم عکس های کمک کردنت به مامانی که روزی صدهزار بار دور سرت می گرده
اینم جا تخم مرغی پونه ی مامان که آماده ش کرده واسه اسباب کشی