تولد مامان و چاکو بی چاکو
دو شب پیش تولد مامان شیمیا بود و البته سالگرد ازدواج مامان و بابا که اون روز رو تا شب توی خونه ی دور دور بودیم و نظافت کردیم به همین خاطر وقت نکرده بودم که به اوضاع برسم و نزدیکای غروب که خسته و کوفته برگشتیم خونه بابا حبیب پیشنهاد داد که استراحت کنم و شام رو از بیرون میاره ! پم پم هم که فقط منتظر اشاره س که سریع بگه (( پس چلا من را با خود نمی بری؟؟؟)) بچه م تازگی ها لهجه ش مثل افغانی ها شده تو و بابا رفتین و حدود یک ساعت بعد برگشتین اونم چه برگشتنی!!!!!!! با سر و صدا و داد زدن که : مامانی تولدت مبارک ک ک ک ک ک ک بیا بلات کیک قلبی خلیدم بیا ا ا ا ا ا ا مامان شیمیاخدای من چقدر خوشحال شدم اونقدر که هیچ جمله های واسه ابراز حسم پیدا نمی کنم خستگی اون روز از وجودم رفت و به جاش یک دنیا شادی و غرور یک دنیا خوشبختی مطلق اومد تو قلبم
شام رو هم مفصل خوردیم و هنوز میز رو جمع نکرده بودیم که صدای زنگ در بلند شد بیب بیب بیبیب بیب ! بیب بیب بیبیب بیب هرچی فکر کردم نتونستم حدس بزنم کیه که یهو بابا منصور اینا همگی با کف و سوت و جیغ اومدن تو خونه و جالب اینکه اونام به خیال اینکه ما امروز رو یادمون رفته یه کیک خیلی خوشکل آورده بودن کلی خندیدیم و عکس گرفتیم و از همه مهم تر مامانی کادو گرفتخلاصه جشن تولد و سالگرد ازدواجی شد واسه خودش
این کیک پارمیس و بابا حبیبه
اینم کیک باباجون اینا
حالا بریم سر قسمت اصلی ماجرا و پارمیس که به نظرش کیک فکت واسه بازی کردنه و با دیدن چاقو جیغ می کشیدی که (چاکو بی چاکو...) و این جمله واقعا شده بود وسیله ی خنده و بازی اون شب که همه بهت می گفتن پارمیس چاقو بیاریم کیک ببریم؟ و تو فریاد میزدی (چاکو بی چاکو)
آخر سر هم اینطوری با انگشت کیک بیچاره رو به این روز انداختی و صد جور بازی در آوردیم که آخرش صحنه رو ترک کنی و ما کیک رو ببریم.
بازم مثل همیشه و اینبار خیلی بیشتر از همیشه از خدا به خاطر خانواده ی عزیزم به خاطر مامان و بابای خوبم،به خاطر خواهر و برادرای عزیزم ممنونم !
دخترکم تو چراغ روزهای خوشبختی منی!شاد باش،بخند،و مثل من از خدا بخواه خودش نگهدار و حافظ زندگی مون باشه از خدا بخواه تو و بابا حبیب رو برای من نگهداره سالم،شاد،مهربون،با آبرو، خوشبخت...دور از نیت و ذات آدم های حسود و بدخواه .خدایا ما در پناه توییم و مطمئنیم که تو حامی مایی.
(عاشقانه های زندگی من دوستون دارم...عاشقانه)
این عکس های بی کیفیت هم به علت شارژ نداشتن دوربین و سورپرایز شدن به وسیله ی گوشی گرفته شده.
اینام چند تا عکس از چند وقت اخیره که من یادم رفته بودم بزارم اینجا.
پارمیسک من تو پارک