عاشورای حسینی
امروز عاشورای حسینی بود و من با یک دنیا شوق برات لباس عزاداری پوشیدم و با یک دنیا افتخار بغلت کردم و با هم رفتیم همراه دسته عزاداری که برای امام حسین (ع) عزاداری کنیم
کوچولوی نازنینم امروز من از امام حسین خواستم که نگهدار همه ی کوچولوها باشه و در کنار همه اونا تو رو هم برای من و باباحبیب حفظ کنه
خیابون ها خیلی شلوغ بود اول فکر میکردم از صدای طبل و زنجیر ها میترسی ولی برعکس انگار خیلی هم از این شلوغی و سروصداها خوشت اومده بود راستی یادم رفت بگم روز جمعه که هفتم محرم بود مراسم شیرخوارگان حضرت علی اصغر تو مسجد صاحب الزمان برگزار شد که تو هم با هزاران نی نی کوچولوی ناز مثل خودت شرکت کردی و اگه خدا قبول کنه با امام حسین برای از دست دادن طفل کوچولوش (حضرت علی اصغر) همدردی کردی.
نفس مامان دوست دارم یه دختر مومن و نجیب ُیه دختر پاکُ یه انسان درست و درستکار بار بیای
به حق امام حسینُ و این روزای عزیز